هفته سلامت روان (24-18 مهرماه)
پیام سومین روز هفته سلامت روان (20 مهرماه): خودمراقبتی و تأثیر آن در سلامت روان
به مناسبت هفته سلامت روان (24-18 مهرماه)
«سلامت روان مسئولیت فردی و اجتماعی همه ماست»
پیام سومین روز هفته:
خودمراقبتی و تأثیر آن در سلامت روان
بین 65 تا 85 درصد از مراقبتهایی که به سلامت ما منجر میشود، محصول خود مراقبتی است؛ یعنی فعالیتهایی که خود یا خانوادهمان برای حفظ یا ارتقای سلامتمان، پیشگیری از ابتلا به بیماری، درمان بیماریمان یا کاهش عوارض آن انجام میدهیم. بین اعضای خانواده، معمولا مادران مهمترین نقش مراقبتی را بر عهده دارند.
خود مراقبتی یعنی چه؟
خود مراقبتی، عملی است که در آن، هر فردی از دانش، مهارت و توان خود به عنوان یک منبع استفاده میکند تا «به صورت مستقل» از سلامت خود مراقبت کند. منظور از «به صورت مستقل»، تصمیمگیری درباره خود و با اتکا به خود است. اگرچه خود مراقبتی، فعالیتی است که مردم برای تامین، حفظ و ارتقای سلامت خود انجام میدهند؛ اما گاهی این مراقبت به فرزندان، خانواده، دوستان، همسایگان، هم محلیها و همشهریان آنها نیز گسترش مییابد. به هر حال، در تعریف خود مراقبتی، پنج ویژگی زیر مستتر است:
- رفتاری است داوطلبانه
- فعالیتی است آموخته شده
- حق و مسوولیتی است همگانی برای حفظ سلامت خود، خانواده و نزدیکان
- بخشی است از مراقبتهای نوزادان، کودکان، نوجوانان و سالمندان
- بزرگسالانی که قادر به خود مراقبتی نیستند، نیازمند دریافت مراقبتهای بهداشتی از ارایهدهندگان خدمات اجتماعی یا بهداشتی خواهند بود.
خودمراقبتی در افسردگی
« احساس تنهایی میکنم، نمیخوام دوستامو ببینم، حدس میزنم اونا منو رها کردن، احتمالاً منو دوست ندارن هیچ تلاشی معنی نداره، بی فایدست... از خودم متنفرم».
«همیشه میخوام گریه کنم، خسته ام و نمیتونم به چیزی علاقه نشون بدم. در حقیقت من حتی کارهایی که باید انجام بدم روشروع نمیکنم، حتی نمیتونم کارای سادهای که به نظر بقیه آسونه رو انجام بدم».
اگر افسرده هستید، ممکن است اندیشههای مشابهی داشته باشید. افسردگی مشکل رایجی است و گاهی بسیاری از مردم بر اثر آن احساس اندوه و شکست میکنند. این حس اغلب میتواند به خاطرمسائل زندگی همچون داغداری، مشکلات مالی و مسکن و یا مشکلاتی در روابط اجتماعی باشد.
وقتی افسرده هستید، ممکن است احساس کنید که هیچ کاری برای بهبودی نمیتوان انجام داد.در این بخش سعی داریم ،درباره افسردگی، روشهای غلبه بر آن و راه حلهای موجود سخن بگوییم.
افسردگی چیست؟
افسردگی عبارت است از شرایطی که در آن ،فرد احساس حزن، ناامیدی و عدم وجود قدرت می کند. هر فردی ممکن است درمعرض افسردگی قرار گیرد . شدت افسردگی ممکن است ازکم تا زیاد متفاوت باشد؛ وقتی شدت افسردگی کم باشد فرد زندگی عادی خود را انجام می دهد اما وقتی افسردگی شدید شود نمی تواند به زندگی عادی خود ادامه دهد و به افکاری مثل مرگ، آسیب زدن به خود و دیگری حتی افکار خودکشی و.... نیز فکر می کند. افسردگی مانند ابری است که همه چیز رادر زندگی فرد تیره کرده و لذت زندگی را از او می گیرد. اما خوشبختانه افسردگی قابل درمان است.
علایم و نشانه های افسردگی
اینها برخی از نشانهها و علائمی هستند که ممکن است در صورت ابتلا به افسردگی تجربه کنید:
- احساس ناراحتی
- از دست دادن علاقه به موضوعاتی که پیش از این، جذاب و لذت بخش بودند،
- گریه زیاد یا احساس ناتوانی برای گریستن
- احساس تنهایی حتی اگر در جمع باشید
- خستگی و کمبود انرژی
- بیقراری
- مشکلات خواب
- احساس بد در ساعات به خصوصی از روز(معمولاً صبح)
- کاهش یا افزایش اشتها و وزن
- از دست دادن اعتماد به نفس
- منتظر اتفاقات ناگوار بودن و داشتن افکار منفی یا غمانگیز
- احساس یأس و ناامیدی
- افکاری در مورد مرگ و خودکشی
- احساس تنفر از خود
- کاهش حافظه و تمرکز
- ممکن است انجام کارهای ساده برایتان مشکل باشد
- ممکن است انجام کارهای روزمره برایتان دشوار باشد
- ممکن است ارتباط خود را با افراد دیگر قطع کنید
البته هر کسی که به بیماری افسردگی مبتلا باشد، همه این علائم را همزمان نخواهد داشت. همچنین ممکن است این احساسات و افکار را تا مدتی پس از،از دست دادن عزیزانتان یا برخی مشکلات زندگی، تجربه کنید که معمولا به مرور زمان حل و فصل میشوند. چنین شرایطی برای مدت محدود، امری طبیعی است. اما اگر این احساسات خیلی شدید باشند یا برای مدت طولانی ادامه یابند، احتمالا نشانه پیشرفت افسردگی هستند.اکثر مردم گفتگو در مورد این احساسات را با فردی که به ایشان اهمیت میدهد، مفید میدانند.
چه چیزی سبب افسردگی میشود؟
افسردگی علت مشخصی ندارد و معمولا بیش از یک دلیل برای وقوع آن وجود دارد. این دلایل از فردی به فرد دیگر متفاوت اند. از جمله این موارد میتوان به حوادث ناراحت کنندۀ زندگی مانند تنها بودن، فقر و بیکاری، مهاجرت، از دست دادن عزیزان و بیماری جسمی اشاره کرد. از طرفی حوادثی که شما فکر میکنید خوب و مثبت اند از قبیل ازدواج کردن، شروع به کاری جدید، و حتی زایمان (مانند آنچه که در افسردگی پس از زایمان دیده میشود)، میتوانند به عنوان یک عامل استرسزا جهت شروع افسردگی عمل کنند. به نظر میرسد برخی افراد در مقایسه با دیگران نسبت به افسردگی آسیبپذیرترند. این امر ممکن است به دلیل آسیبپذیری بیشتر ژنتیکی و یا به دلیل تجربیات اولیه زندگی و تأثیرات خانواده و محیط بر رشد فرد باشد.
هم چنین، افراد مختلف به روشهای مختلف نسبت به افسردگی واکنش نشان میدهند. برخی ممکن است غمگین و گوشهگیر شوند و برخی دیگر پریشانی خود را با مصرف مواد و یا تحریکپذیری بیش از اندازه نشان دهند.
چگونه میتوانم به خود کمک کنم تا احساس بهتری داشته باشم؟
1. فعال باشید
فعالیت جسمی بسیار مفید است. ورزش کنید، پیادهروی کنید، بدوید، دوچرخهسواری کنید، هر آنچه که فعالیت شما را افزایش میدهد، میتواند کمک کند تا شما احساس بهبودی داشته باشید.
2. با دیگران صحبت کنید
سعی کنید احساساتتان را با نزدیکان خود در میان بگذارید. آنها حتی میتوانند تنها باگوش فرا دادن به گفتههایتان به شما کمک کنند تا به مسائل فکر کنید و راههای جدیدی پیدا کنید.
3. مراقب خودتان باشید.
مواظب باشید که در مقابل وسوسه های کنار آمدن با افسردگی ازطریق نوشیدن الکل و سوءاستفاده از داروهای غیر مجاز مقاومت کنید. شاید آنها در کوتاه مدت موثر باشند اما در دراز مدت خودشان تبدیل به مشکل میشوند.
چه درمانی برای افسردگی وجود دارد؟
روش های اساسی برای کمک حرفه ای به بیماران افسرده شامل موارد زیر می باشند:
پزشک ممکن است جهت درمان از مشاوره، داروهای ضد افسردگی یا ترکیبی از این دو روش کمک بگیرد.وی ممکن است شما را به متخصصان سلامت روان ارجاع دهد که ممکن است مددکار اجتماعی ،مشاور، روانشناس یا روانپزشک ،باشد. درمان بر اساس نیازهای هر فرد تنظیم می شود. برای درمان، بایستی به موارد زیادی توجه کرد. این موارد شامل علت افسردگی، شرایط و جنبه های فردی شما و روش های مقابله تان با مشکلات می باشد.
مشاوره و رواندرمانی انواع مختلفی دارند. درمانگر به شما کمک میکند تا مشکلات خود را بهتر درک کنید ،افکار منفی خود را شناسایی کنید و افکار مثبت را جایگزین آنها کنیدو به دنبال راهکاری برای غلبه بر افسردگی باشید. آموختن مهارت های زندگی نیز می تواند برای شما بسیار کمک کننده باشد.
البته مدتی طول میکشد تا مزایای مشاوره منظم را احساس کنید، اما این نوع درمان تاکنون به بسیاری از مردم کمک کرده است و میتواند بسیار موثر واقع شود.
نوع دیگری از درمان، استفاده ازداروهای ضد افسردگی میباشد که توسط پزشکان عمومی و یا روانپزشکان تجویز میشوند و جهت درمان بسیاری از مبتلایان به افسردگی موثر بوده اند.
برخلاف عقیدۀ عموم این داروها اعتیادآور نیستند و معمولاً پس از گذشت چند ماه، زمانی که علائم افسردگی فروکش کردند، با مشورت پزشک خود میتوانید مصرف آنها را متوقف کنید. دانستن این موضوع مهم است که شروع و قطع مصرف داروهای ضد افسردگی به صورت خود درمانی و بدون نظر پزشک می تواند آسیب زننده باشد. هیچ گاه خودسرانه برای شروع ،مقدار مصرف و قطع دارو تصمیم نگیرید ،داروهای ضدافسردگی بلافاصله عمل نمیکنند. به طور معمول دو تا چهار هفته زمان لازم است تا اثرات مفیدشان مشخص شود. ونیز باید تا مدتی پس ازرفع علائم مصرف شوند. پس ضروری است آنها را منظم و به مدت مورد نیاز،طبق دستور پزشکتان مصرف کنید این امر ،هم دربهبود علائم و هم در جلوگیری از بازگشت افسردگی به شما کمک می کند. لازم است بدانید که ین داروها نیز مانند سایر داروهای روانپزشکی، به ویژه در ابتدای درمان، میتوانند عوارض جانبی داشته باشند اما خوشبختانه این عوارض بسیار جزئی هستند و با ادامه درمان از بین خواهند رفت؛ پس حتما در مورد این عوارض با پزشکتان مشورت کنید.اگر از داروهای ضد افسردگی استفاده میکنید، مهم است که با پزشک خود در مورد سایر بیماریهای جسمی احتمالی، مصرف سایر داروها، مواد یا الکل نیز مشورت کنید.
در صورتی که افسرده هستم از کجا میتوانم کمک بگیرم؟
اگر فکر میکنید که ممکن است افسرده باشید، پزشک عمومی محل سکونتتان بهترین فردی است که در مرحله اول میتوانید با او صحبت کنید. او میتواند علاوه بر شروع درمان، اطلاعاتی در مورد خدمات بیشتر را در اختیار شما قرار دهد.
گروه سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد
نظر دهید